ابوعطا



به قول دوستی


چند روزی هست که دلم شور میزنه

عجیبه تا هفته قبل یا تو دستگاه ماهور میزد یا همایون!!!!


عزیز از نو بگو


  شعری در وصف حال دانشجویانی که کلاس درس ریاضی جهنم آنهاست



وای بر ما در کلاس درس خواب آلوده ایم
از غم ادراک درس اندر کلاس اسوده ایم

خواب بر چشمان بی آرام ما قالب شده
عادت ما باعث بی میلی کاتب شده

گوییا میز کلاس و تخت خواب هر دو یکیست
آن همه داد و فغان رهنما پس بهر کیست؟

پیر ما با کوله ای از جزوه و گفتار نیک
گویی با لالایی اش ما را به خواب کرده شریک

او زفرمول و عدد تخته سیاه خونین کند
بهر خواب ناز نقل قصه ی چوبین کند

او ز بهر ارزیابی گه سوالی میکند
این قلندر در خیالش خوش خیالی میکند

چرت ما را پاره کرده شرح درس قصه گو
از کلاس چیزی نفهمیدیم عزیز از نو بگو

..........

شعر از دوست عزیز سعید دبیری از دوستان خوشدل هست؛ که هم‌اکنون در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد فوتونیک در دانشگاه ولی عصر (عج) می‌باشد.


کار یک ریاضیدان محض چیست؟ روایتی طنزگونه از زبان دکتر محمد صال مصلحیان

كار یك ریاضیدان محض چیست؟

روزی 2 نفر كه در بالونی سفر می‌كردند راهشان را گم كردند. سپس به قله یك كوه كه فردی بر تارك آن ایستاده بود، نزدیك شدند و از او پرسیدند ما كجا هستیم؟ مرد به فكر فرورفت و لحظاتی بعد گفت: شما در بالون هستید. نسیمی وزیدن گرفت و بالون را به سمت بالا جابجا كرد. یكی از بالون سواران رو به دیگری كرد و گفت: به نظر من آن مرد ریاضیدان محض بود، دیگری گفت از كجا فهمیدی. او گفت: اول این‌كه در پاسخ به سوال ما ابتدا فكر كرد، دوم این‌كه دقیق‌ترین پاسخ را داد و سوم این‌كه بی‌فایده‌ترین جواب را داد! اجازه دهید بعد از این لطیفه به‌ طور جدی به سوال شما برگردیم.

كار یك ریاضیدان محض گسترش مرزهای دانش ریاضی و تعمیق آن است. شما پرسیدید ریاضی محض به چه درد می‌خورد و چه كاربردی دارد؟! جوابتان را با نقل قولی از یكی از استادان مشهور نظریه اعداد كشورمان، دكتر نارنجانی، می‌دهم، ریاضیدان محض مانند یك بولدوزر است كه روی سنگلاخ‌ها حركت می‌كند و با قدرت و هیبت جاده می‌سازد. اینك این دیگرانند كه باید از این جاده استفاده كنند. نكته مهم این است كه بدون این جاده نمی‌توان راه به جایی برد! البته باید توجه كرد كه خط جداكننده مشخصی بین ریاضی محض و ریاضی كاربردی نمی‌توان رسم كرد. به نظر افراد حرفه‌ا‌ی، هر دو زیبایند.


پرونده اش را زیر بغلش گذاشتند و بیرونش کردند
ناظم با رنگ قرمز و چهره برافروخته فریاد کشید :
بهت گفته باشم ، تو هیچی نمی شی ، هیچی
مجتبی نگاهی به همکلاسی هایش انداخت ،
 آب دهانش را قورت داد
خواست چیزی بگوید اما ، سرش را پایین انداخت و رفت
 
برگه مجتبی ،  دست به دست بین معلم ها می گشت
اشک و خنده دبیران در هم آمیخته بود
امتحان ریاضی ثلث اول :
سئوال : یک مثال برای مجموعه تهی نام ببرید
جواب : مجموعه آدم های خوشبخت فامیل ما
سئوال : عضو خنثی در جمع کدام است ؟
جواب : حاج محمود آقا ، شوهر خاله ریحانه
که بود و نبودش در جمع خانواده هیج تاثیری ندارد
و گره ای از کار هیچ کس باز نمی کند
سئوال : خاصیت تعدی در رابطه ها چیست ؟
جواب : رابطه ای است که موجب پینه دست پدرم
بیماری لاعلاج مادرم و گرسنگی همیشگی ماست
 
معلم ریاضی اشکش را با گوشه برگه مجتبی پاک کرد و ادامه داد
سئوال : نامساوی را تعریف کنید
جواب : نامساوی یعنی ، یعنی ، رابطه ما با آنها ، از مابهتران
اصلا نامساوی که تعریف و تمجید ندارد ، الهی که نباشد
سئوال : خاصیت بخش پذیری چیست ؟
جواب : همان خاصیت پول داری است آقا
که اگر داشته باشی در بخش بیمارستان پذیرش می شوی
و گرنه مثل خاله سارا بعد از جواب کردن بیمارستان تو راه خانه فوت می کنی
سئوال : کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه چه خطی است ؟
جواب : خط فقر ، که تولد لیلا ، خواهرم را ، سریعا به مرگش متصل کرد
برگه در این نقطه کمی خیس بود و غیر خوانا ،
  که شاید اثر قطره اشک مجتبی بود
 
معلم ریاضی ،  ادامه نداد برگه را تا کرد ، بوسید و در جیبش گذاشت
مجتبی دم در حیاط مدرسه رسیده بود ،
برگشت با صدای لرزانش فریاد زد
آقا اجازه : گفتید هیچی نمی شیم ؟ هیچی ؟
بعد عقب عقب رفت ، در حیاط را بوسید
و پشت در گم شد


حسین پناهی؛ و معلم ریاضی!


روی دیوار بهزیستی نوشته بود :
"شیر مادر و مهر مادر جایگزین ندارد!"
شیر مادر نخورده ، مهر مادر پرداخت شد!
پدر یک گاو خرید و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نفهمید
جز معلم ریاضیم که همیشه میگفت : "گوساله بتمرگ" !!!