حب الحسین



حب الحسین رشته تحصیلی شماست
دانش سرای عشق و جنون شهر كربلاست

در مبحث حسین شناسی موفقید
موضوع بحث سینه زدن پای روضه هاست

تا روز محشر مدركتان را نمیدهند
برگ قبولی همه در پوشه خداست

پایین كارنامه هر شخص نوشته اند
این مهر سرخ مهر شهنشاه كربلاست

محشر كنار درب جنان داد میزنید
مردم ندیده اید كه آقای ما كجاست؟

تنها به عشق اوست كه به اینجا رسیده ایم
جنت بدون حضرت ارباب بی صفاست

ناگاه جبرئیل امین ناله میزند
آقایتان حسین همان مرد سر جداست

محشر دوباره از غم او سینه میزنید
آنجا خدا به خیر كند محشری به پاست...



تسلیت

أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضيبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ



نفس بده که نفس پای این علم بزنم
نفس بده که فقط از حسین دم بزنم

سرم فدای قدمهات آرزو دارم
که سرنوشت خودم را بخون رقم بزنم

سرم هوای تو دارد دلم هوای ضریح
چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم

کنار سینه زنان چه می شود ارباب
میان صحن و سرایت شبی قدم بزنم

هزار حاجتم اما رسیده ام امشب
که چشم بر قدم صاحب علم بزنم

نفس بده که زشب تا غروب تاسوعا
میان نوحه کنانت دوباره دم بزنم

عَظَّمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ ع- وَ جَعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِیِّهِ وَ الْإِمَامِ الْمَهْدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ

طلیعه ی محرم

ای هلال خون دوباره سر زدی
ای محرم بار دیگر آمدی
زخم دل با دیدنت کاری شده
خون به دامان افق جاری شده
در تو باغ لاله ی پرپر بود
عکس لبخند علی اصغر بود
ای هلال خون چرا باز آمدی
گر چه خونینی سرافراز آمدی
در تو بینم اشک خیر الناس را
زخم فرق حضرت عباس را
در تو بس داغ مکرر دیده ام
پیکر صد چاک اکبر دیده ام
در تو بینم خیمه های سوخته
کام خشک و دامن افروخته
در تو بینم صورت و خاک تنور
در تو بینم سینه و سم ستور
در تو بینم جسم هفتاد و دو تن
غرق خون افتاده بی غسل و کفن
در تو بینم گریه ی دُردانه ها
کعب نی برروی کتف و شانه ها
در تو بینم یاس نیلی پوش ها
در تو بینم خون روان از گوش ها
در تو پیدا آتش تاب و تب است
صورت یک مرکب بی صاحب است
در تو می بینم که از خون جبین
شسته وجه الله روی نازنین
در تو می بینم یتیمی بارها
تشنه لب جان داده زیر خارها
در تو بینم چهره ها از خون خضاب
بر لب طفلی نوشته آب آب
وای وای ای ماه ماتم! بازگرد
ای هلال غصه و غم! بازگرد
باز شو ای ماه اشک و ماه آه
ترسم آید شمر دون در قتلگاه
سوخت قلب عالم و آدم بس است
شعله بر دل ها مزن میثم بس است