واژگان کلیدی و تخصصی برای سهولت در مطالعه توپولوژی مانکرز به زبان انگلیسی (Chapter 2/13)
Page 80 |
|
equal |
برابر شدن با مساوى بودن، هم
تراز كردن |
conversely |
بالعکس، بطور معكوس، معكوس |
state |
توضيح دادن، جزء به جزء شرح دادن،
اظهار داشتن اظهاركردن، تعيين كردن حال، چگونگى، كيفيت، دولت
استان، ملت، جمهورى كشور، ايالت، كشورى، دولتى حالت |
express |
اظهارداشتن، بيان كردن
اداكردن، سريع السير، سريع صريح، روشن، ابراز كردن |
expression |
مبين،
بيان، تجلى، ابراز كلمه بندى، سيما، قيافه |
however |
هرچند، اگر چه، هر قدر هم بهر حال، هنوز، اما |
unique |
بيتا، بى همتا، بيمانند بى نظير، يكتا،
يگانه، فرد منحصر به فرد |
thus |
بدين گونه، بدينسان، از اين قرار، اينطور، چنين، مثلا بدين معنى كه، پس، بنابر اين |
differ |
فرق داشتن، اختلاف داشتن تفاوت داشتن
|
equation |
معادله، برابرى |
drastically |
موثر، قوى، جدى، عنيف كارى، شديد، به شدت |
vector |
(رياضيات)حامل بردار،
مسير جهت، خط سير، شعاع حامل بوسيله برداررهبرى كردن |
describe |
شرح دادن، توصيف كردن وصف كردن
|
obtaining |
تحصيل، به دست آوردن، كسب كردن |
hypothesis |
فرض، فرضيه، قضيه فرضى نهشته، برانگاشت
|
therefore |
براى ان (منظور)، از اينرو، بنابر اين، بدليل ان، سپس |
preceding |
پيشى، قبلى |
criterion |
ملاك، ميزان، مقياس، معيار نشان قطعى، محك،
ضابطه |
criteria |
ضوابط، معيارها |
determine |
تصميم گرفتن، مصمم شدن، حكم دادن، تعيين كردن |
whether |
آيا، خواه، چه |
finer |
ظریفتر |
Page 81 |
|
respectively |
بترتيب |
exist |
زيستن، وجود داشتن، موجودبودن، بودن |
interval |
فاصله، مدت، فرجه، ايست وقفه، فترت، خلال |
open interval |
بازه باز |
standard topology |
توپولوژی استانده |
half |
نيم، نصفه، سو، طرف، شريك ناقص،
نيمى، بطور ناقص |
half-open interval |
بازه نیم باز |
Page 82 |
|
lower limit topology |
توپولوژی حد پایینی |
denote |
مشخص كردن، تفكيك كردن علامت گذاردن، علامت بودن معنى دادن |
strictly |
اكيدا"، سخت، دقيقا" |
strictly finer |
اكيدا" ظریفتر |
comparable |
برابركردنى، قابليت مقايسه قياس پذير، قابل مقايسه مانند كردنى، نظير |
argument |
نشانوند، استدلال |
apply |
بكار بردن، بكاربستن، بكارزدن،
استعمال كردن، اجراكردن، اعمال كردن، متصل كردن، بهم بستن، درخواست
كردن، درخواست دادن، شامل شدن، قابل اجرا بودن |
occur |
رخ دادن، اتفاق افتادن، خطوركردن،
واقع شدن |
subbasis |
زیرپایه |
topology generated by the subbasis |
توپولوژی تولید شده توسط زیرپایه |
|
|